نیمه های شب بود که دیدم حالت تهوع شدیدی دارم.تا صبح چندین بار دستشویی رفتم، انگار مسموم شده بودم ولی چیز خاصی هم نخورده بودم.تا ساعت 10.30 صبح چند بار بالا آوردم. به دکترم زنگ زدم که چیکار کنم اونم گفت برو فلان درمانگاه. رفتیم اونجایی که گفته بود.خیلی شلوغ بود ولی منو بعنوان مریض بد حال فرستادن داخل مطب.من در اون زمان فقط به پسرم فکر میکردم از بس بالا آورده بودم شکمم درد گرفته بود واین که اینهمه حال من بده الان اون که تو دلمه چه حالی داره..نکنه واسش مشکلی پیش بیاد و هزار جور فکر ناجور. وقتی وارد مطب شدم زدم زیر گریه. توان نداشتم توضیح بدم که چی شده. چند دقیقه ای رو تخت دراز کشیدم،دکتر هم صدای قلب بچه رو واسم گذاشت گفت ببین حالش خوبه. شرح حال...